غرق شدن تمدن ها یا چگونه دنیا راهش را گم کرد؟

من در آغوش یک تمدن در حال مرگ، سالم و سلامت به دنیا آمدم و بدون اینکه دنبال مسبب این حال باشم، در تمام طول زندگی ام احساسِ جان به در بردن داشتم. اطرافم همه چیز رو به ویرانی می‌رفت، درست مثل قهرمان فیلم ها که از ته خیابان به سمت دوربین می آیند و اطرافشان تمام ساختمان ها در حال ریزشند، اما آن‌ها بدون هیچ آسیبی خارج می‌شوند و گرد و خاک را از لباس‌هایشان می تکانند، در حالی که پشت سرشان چیزی جز یک  تل آوار باقی نمانده است.

امین معلوف، زندگی خود را در بیروت اینگونه شرح می دهد.

امین معلوف، نویسنده فرانسویِ لبنانی الاصل، به خاطر آثارش در حوزه رمان تاریخی و مقالات به شهرتی جهانی دست یافته است. وی در سال 1993 برای رمان “صخره تانیوس” جایزه گونکور را دریافت کرد. کتابهای زیادی از او به فارسی ترجمه شده است. از جمله سمرقند که شرحی خیالی از زندگی عمر خیام است. در کتاب جدیدش با عنوان “غرق شدن تمدن ها* یا چگونه دنیا راهش را گم کرد” که در سال 2020 منتشر شده است، تجربیات شخصی خود از زندگی در لبنان و مصر را به شیوایی به رشته تحریر درآورده است.

معلوف در سال 1949 در خانواده‌ای مسیحی در بیروت متولد شد و بخشی از دوران کودکی‌اش را در قاهره گذراند. سپس به فرانسه نقل مکان کرد و مطالعه رشته جامعه‌شناسی و اقتصاد را آغاز کرد. او به عنوان روزنامه‌نگار برای روزنامه‌ها و مجلات مختلف از جمله لوموند و النهار کار کرد و در نهایت به نویسندگی تمام وقت روی آورد.

 زندگی در کنار رود نیل او را به یک رویاپرداز تبدیل کرده است. جایی که محل تلاقی مهاجران از کشورهای مختلف منطقه بود و فرهنگ و زبان و هنر بومیان با مهاجران تلفیق شده بود، جایی که ام کلثوم روی صحنه، رباعیات خیام میخواند. او رویای دنیایی ساده و آرام در سر می پرورانَد. دنیایی که در آن مردم به “دیگری” احترام می گذارند. دنیایی که در آن متولد شد. دنیایی که ” لوانت” می نامدش.

اصطلاح “لوانت” به منطقه جغرافیایی در شرق مدیترانه اشاره دارد که شامل کشورهای لبنان، سوریه، اردن، اسرائیل، فلسطین، قبرس و بخش‌هایی از ترکیه و مصر می شود. چیزی که لوانت را برای معلوف شگفت انگیز می کرد، توانایی و تحمل مردم در زندگی با یکدیگر بود.

اگر شهروندان کشورهای مختلف و پیروان دین‌های توحیدی می توانستند به همزیستی مسالمت آمیز در این ناحیه‌ی جهان ادامه دهند، انسانیت، امروز راهنما و بیانیه‌ای قوی از صلح و پیشرفت داشت که الهام بخش تمام دنیا می شد. متأسفانه آنچه اتفاق افتاد، برعکس بود. هراس و نفرت غالب شد و عدمِ تحمل به شکل قانون درآمد. روشنفکریِ لوانت خاموش شد و تیرگی در سراسر جهان گسترش یافت.

در کتاب غرق شدن تمدن ها، با نگاهی آکنده از حسرت، نوستالژی و اندوه به وقایع سالهای گذشته نگاه می کند و سعی می کند در یک بازه زمانی که از جنگ جهانی اول شروع می شود و به سالهای اخیر می رسد، رویدادهای تاریخی مهمی که منجر به وضعیت فعلی دنیا شده اند را بررسی کند.

از زلزله سیاسی و اخلاقی که جهانِ عرب را لرزاند آغاز می کند. از بحران کانال سوئز در سال 1956 می گوید و شکست و سرخوردگی عرب ها که با انقلاب محافظه کاران در سال 1979 در شرق و غرب تشدید شد؛ تا اتفاق یازده سپتامبر که همه دنیا را دچار سرگیجه کرد و رویدادهای سلسله واری که دنیا را به سمتی ناشناخته و احیانا به سوی ویرانی هدایت می کنند.

کتاب “غرق شدن تمدن ها” سرشار از جزییات و توضیحات دقیق و کامل از رویدادهایی مانند آتش سوزی بزرگ مصر، انقلاب مصر و پادشاهی طولانی جمال عبدالناصر است. در این کتاب به موضوع اتحادیه عرب و ریشه اختلافات فلسطین و اسراییل و اینکه چطور حلقه های پیچیده قدرت، مذهب و ملیت صلح را ناممکن می کنند، به شرح و تفصیل پرداخته شده است.

اما سالی که امین معلوف آن را ” سال دگرگونی بزرگ” می نامد، سال 1979 است. سالی که اتفاقات موازی بسیاری در زمینه سیاسی و اجتماعی در سراسر دنیا رخ داد. در سال 1979 انقلاب محافظه کاران دنیا را درنوردید. بعد از این اتفاق دولتهایی روی کار آمدند که از نظر اجتماعی محافظه کار و در بُعد سیاسی افراطی بودند. در انگلستان، مارگارت تاچر و در آمریکا، رونالد ریگان قدرت را در دست گرفتند. در اروپا برای اولین بار پاپِ غیر ایتالیایی، پاپ ژان پل دوم، رهبر کلیسای کاتولیک شد. در همین زمان در ایران، انقلابی شکل گرفت که با الهام از اسلام سنتی و به اسم “مستضعفان جهان” به محافظه کاران رادیکال قدرت داد. با وجود اینکه این انقلاب نه به خودی خود بلکه با کمک و همراهی آمریکا و انگلیس برای دسترسی راحت تر به نفت انجام گرفت، اما بعدها در دنیا شکلهای مختلفی به خود گرفت و باعث شکل گیری انقلابهای دیگری در قرن بیستم شد.

اتحاد جماهیر شوروی در منطقه گسترش پیدا کرد و باعث شد گروههایی به نام دفاع از اسلام اسلحه به دست گیرند. آمریکا از این فرصت استفاده کرد و در “مأموریت سایکلون” به مجاهدین کمک کرد تا مسکو را تحریک کند و ویتنام دیگری برای روسیه رقم بزند. تحریم ها علیه روسیه آغاز شد و کشورهایی که از کمونیسم صدمه دیده بودند، مثل عربستان صعودی به این تحریم ها پیوستند و به مجاهدین کمک مالی کردند. در میان افرادی که به مجاهدین پیوستند، دانشجویی بیست و دوساله و عرب به نام اوسامه بن لادن بود.

امین معلوف از منتقدان جدی استعمار است. در کتاب” جنگهای صلیبی به روایت اعراب” این جنگ ها را نوعی از استعمار می داند که جهان عرب هنوز از آثار مخرب آن رها نشده است و تبعات آن هنوز در خاورمیانه احساس می شود. اما با اینحال او باور دارد که انقلاب محافظه کاران تأثیر مثبتی بر روی دنیا داشته است و با تسهیل بازار آزاد، ثروت و فراوانی برای بسیاری کشورها به همراه آورده است. او معتقد است که در زمان جنگ سرد، کشورهای منطقه از جمله آمریکا حق داشتند که با گسترش کمونیسم بجنگند. کمونیسمی که در نهایت شکست خورد و جز فقر و بدبختی ثمره ای برای دنیا نداشت. اما مهاجمان، حریص و منفعت طلب بودند و به جای کمک به توسعه دموکراسی به فکر غارت منابع بودند و کشورها را بعد از تخلیه نیروهایشان به حال خود رها کردند و به همین خاطر ما شاهد چنین وضع اسف باری هستیم.

“سیاست هویتی” موضوع دیگری بود که بعد از انقلاب محافظه کاران در دنیا مطرح شد. مردم  به دنبال حس “ما” به مذهب، جنسیت، زبان و هر چیزی که آنها را متمایز می کرد چنگ انداختند. جهانی شدن و مهاجرت گسترده، باعث به وجود آمدن ملت هایی بدون نیاکان مشترک و بدون یک روایت ملی جمعی شده است. ممکن بود این ملت ها ارزشهای مشترک پیدا کنند ولی سیر تاریخ نشان داده است که این وضعیت دائمی نیست و نمی تواند مردم را کنار هم نگه دارد. برای مثال در آمریکا حتی بعد ازانتخاب اوباما، هنوز مسأله نژادپرستی حل نشده است. مذهب به تنهایی قادر نیست ملل مختلف را کنار هم نگه دارد. دیوار کشیدن و جدا سازی فقط منجر به فاجعه می شود، همانطور که در مورد موضوع پاکستان و هند دیده ایم. پس پاسخ چیست؟ چیست آن ماده ای که ملتها را به هم می چسباند؟ امین معلوف در مورد جواب این سؤال بسیار کنجکاو است. با اینکه خیلی دلتنگ امپراطوری های گذشته نیست اما:

او حسرت نوعی تفکر را دارد که دوران امپراطوری حاکم بود. تفکری که زندگی مردم را تحت یک ساختار سیاسیِ واحد بدون داشتن مذهب، زبان یا حتی تاریخ مشترک ممکن می دانست.

آمریکایی که بعد از جنگ جهانی دوم با “طرح مارشال” به کمک اروپا شتافت تا روی پایش بایستد، و کمک کرد تا دموکراسی در ژاپن برقرار شود،.آمریکای ایده آلِ معلوف است. اما در سال 2013 وقتی دولت سوریه علیه مردمش از اسلحه شیمیایی استفاده کرد، اوباما سکوت کرد. سکوتی که از دیدگاه معلوف، کوتاهی در برابر بحرانی انسانی در جهان بود.

از نظر او آمریکا امروز مشروعیتش را به عنوان دولتی که می توانست سرمشق ملل دیگر باشد از دست داده است. اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم از زمان گورباچف. زمانی که این انتخاب را داشت که به یک ملت کمک کند تا روی پایش بایستد یا نابودش کند. حالا نوبت اروپاست که سرمشق باشد. با وجود انتقادهای شدیدش در گذشته به سیاست های اروپا، معلوف هنوز امید دارد که غرب بتواند الگویی نجات بخش برای ملت ها باشد.

امین معلوف به عنوان روزنامه نگار به کشورهای مختلف دنیا سفر کرده است. شاید برای خواننده ایرانی جالب باشد بداند که وی در هواپیمایی که خمینی را از پاریس به تهران آورد حضور داشت و شاهد لحظه به لحظه وقوع انقلاب در ایران بود. او شرح این انقلاب را با جزییات در کتاب ” غرق شدن تمدن ها” آورده است. او با فرهنگها و زبانهای مختلف زندگی کرده است و با دقت یک تاریخدان، رویدادهای جهانی را نظاره کرده است. در این کتاب وضعیت دنیای کنونی را به یک کشتی بدون کاپیتان و رها شده در دریا تشبیه می کند و از نگرانی اش برای آینده می گوید.

 ممکن است گاهی با بحث و استدلال هایی که در کتابهایش آورده است موافق نباشیم ولی با خواندن امین معلوف نمی توانیم موضوعی را که اغلب در کتابهایش تکرار می شود ندیده بگیریم: “همدلی” و لزوم فکر کردن و عمل کردن به آن در دنیای امروز. از نظر امین معلوف با کمک همدلی و یک قطب نمای اخلاقی کوچک، ممکن است این کشتی رها شده را به ساحل برسانیم و از این سرگردانی و آشوب جان به در بریم.



*امین معلوف از کلمه Adrift استفاده کرده است که به معنای بی هدف و بی سکان شناور بودن است. در این کتاب از استعاره کشتی تایتانیک هم چندین جا استفاده کرده است. به دلیل اینکه ترجمه دقیقی در فارسی از این کلمه نداریم،برای عنوان کتاب در این متن از ترجمه فرانسه استفاده کردم.



You Might Also Like

2 Comments

  1. ماریا

    به نظرم معلوف اسم «عراق» رو بین کشورهای که به عنوان لوانت یاد کرده جا انداخت. یکی از زیبایی های کشور عراق این است که همیشه منطقه ای چند قومی و چند فرهنگی بوده، در دوران باستان، سومری، آشوری و آکادی و آشوری و بعد از اون مسیحیت و یهودیت ادیان باستانی و اسلام.

    به برنامه ریزی کشور های غربی برای دستیابی به نفت در ایران اشاره کرد که منجر به انقلاب ایران شد یا حتی روحیه محافظه کاری سران کشور های غربی که به نظر من اون هم تاثیر گذار بود اونها رو به نوعی انتقام گیری از ملتی که احساس غرور نسبت به هویت خودشون پیدا می کردند، سوق داد اونهم در حالیکه این ملت قراربود فقط یک مهره باشند.

    در ژاپن این اتفاق نیافتاد چون ژاپن خودش رو به کمک حس ناسیونالیستی قوی نجات داد و با شرایط روز جامعه هماهنگ کرد و دمکراسی رو برقرار کرد. ایران چقدر نیاز به همچین تحولی داره.

    از دید من امیدی به کشور های غربی به عنوان یک نجات دهنده نیست. آمریکا به کشورهای غربی به عنوان سرزمین اجدادش نگاه می کنه و و به هر حال متحدند و تا حالا منافعشان رو در دنیا از این طریق خیلی خوب تامین کردند.

    و این سوال برام مطرح شد که اگر نژاد ها و ادیان مختلف تحت یک حکومت واحد به هم نزدیک نشوند و مهاجران در کشور های غربی اعلام موجودیت کنند، چه اتفاقی می افته؟

  2. minujan

    ممنون ماریا جان از اینکه نظراتت را باما به اشتراک گذاشتی. در مورد ژاپن نکته ای هست که آن را از خاورمیانه متمایز میکنه و اون نفته. و کلا نگاه امین معلوف نگاهی غرب محوره. در مورد سؤال آخر، به نظر من هر شکلی که از نظر سیاسی بگیره، تا ما نتوانیم با همدیگه مدارا کنیم، نتیجه ای جز هرج و مرج نخواهد داشت.

Leave a Reply