رویا و ناامیدی در دنیای آموس آز
آموس آز، پدرش آریه کلاوسنر و مادرش فانیا موسمان
«شاید تمام آن احساسی که باید به کشورم داشته باشم و ندارم را، نسبت به زبانم دارم.”
” کشورها و ملت ها از دل جغرافیا، تاریخ و سیاست زاده می شوند. اسراییل از دل یک رویا بیرون آمد و مثل هر چیزی که بر پایه رویا ساخته می شود، محتوم به شکست و نا امیدی است، چرا که تنها راه زنده نگه داشتن رویا این است که نگذاریم به واقعیت بپیوندد. رویای به حقیقت پیوسته، رویای نا امید کننده ای است.”
اینها بخشی از سخنان “آموس آز” نویسنده اسراییلی است. شاید در دنیا نویسندهٔ اسرائیلی دیگری وجود نداشته باشد که به اندازه آموس آز به شهرت بینالمللی دست پیدا کرده باشد. در اسرائیل، او یکی از معتبرترین شخصیتهای فرهنگی کشور است. او در سال 1939 در اورشلیم زاده شد. خانواده او از نویسندگان و فرهنگیانی بودند که اواخر 1930 از روسیه و لهستان مهاجرت کرده بودند. آز، زندگی پر آشوبی را از سر گذراند. وقتی ده ساله بود، شاهد تأسیس دولت یهود شد. وقتی دوازده ساله بود، مادرش خودکشی کرد. وقتی پانزده ساله بود، به یک کیبوتس پیوست و نام خانوادگی خود را به “آز” تغییر داد، که به معنای “قدرت” در زبان عبری است. وی در سن 79 سالگی به علت سرطان درگذشت و پیکرش در کیبوتس هولدا به خاک سپرده شد.
او کتابهایش را به زبان عبری می نوشت. او همانند خیلی از یهودی های دیگر، در زبان عبری زندگی می کرد و به آن عشق می ورزید:
“من زبان عبری را دوست دارم و نسبت به آن تعصب دارم. میتوانم ساعتها و ساعتها درباره زبان عبری صحبت کنم. زبان عبری چیزی شبیه به موسیقی است.”
او حتی لغاتی عبری ابداع کرده بود که وارد محاورات روزمره شده بودند. به گفته خودش روزی یکی از این لغات را از زبان یک راننده تاکسی می شنود: ” آن روز خیلی از نزدیک، جاودانگی را حس کردم.” او کسی است که هنگامی که کودک بوده آرزو می کرده کتاب شود:
وقتی کوچک بودم، آرزویم این بود که وقتی بزرگ شدم کتاب باشم. انسانها میتوانند مثل مورها کشته شوند. کشتن نویسندگان هم چندان دشوار نیست. اما کتابها نه: هر چقدر سعی کنید سیستماتیک آنها را نابود کنید، همیشه این امکان وجود دارد که یک نسخه باقی بماند و ادامه دهد. یک کتاب می تواند در یک کتابخانهٔ دورافتاده در جایی مثل ریکیاویک، والادولید یا ونکوور به زندگی اش ادامه دهد.
آموس آز بیش از 30 کتاب منتشر کرده است، در میان آنها رمان، مجموعه داستان و داستان کوتاه، کتابهای کودکان، و مقالات مختلف وجود دارد. کتاب ” قصه عشق و تاریکی” که زندگینامه شخصی اوست به زبان های مختلفی از جمله کُردی و عربی ترجمه شده است. آموس آز در این کتاب که در سالهای آغازین تشکیل دولت اسراییل اتفاق می افتد، سعی در بازگشت به گذشته و موشکافی اتفاقاتی دارد که منجر به افسردگی شدید مادرش شد و در نهایت به خودکشی او انجامید. احساسات ضد یهود در اروپا، جستجوی عجولانه برای پناه در میان اعراب فلسطین، ایدهآلها و ناامیدیها، تأسیس اسرائیل و جنگی که دنبال آن آمد. آموس پسری باهوش با قوه تخیل بالاست که تاریخ کشور جدید را با سربازکهای اسباببازی و نقشههای پهناوری که روی کف آشپزخانه پخش شدهاند، ترسیم میکند. آموس آز “تام سایر یا هاکلبری فین تاریخ” است. به گفته خود او، انگار که به تنهایی روی یک طوفان در رودخانهٔ میسیسیپی جابهجا میشدم، اما رودخانه از کتابها، کلمات، داستانها و حکایات تاریخی و رازهای ناگفته ساختهشده بود. در سال 2015 ناتالی پورتمن فیلمی بر اساس این کتاب ساخت که نامزد جایزه صلح برای سینما شد.
او نه تنها یک نویسنده است بلکه یک شخصیت سیاسی و فعال سیاسی نیز محسوب میشد. در کشوری که او از آنجا می آمد، مانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه، مردم در مورد اینکه نویسنده چه نظری در مورد سرزمینهای اشغالی، تجاوز به لبنان یا طبیعت صهیونیسم دارد، حساسند. آموس آز یک صهیونیست بود ولی در مورد آن احساساتی نبود. او به طور مکرر توسط یهودیان به خاطر دیدگاههایش درباره کوتاه آمدن، حمایت از مردم فلسطین و راه حل دولت دوگانه مورد انتقاد قرار می گرفت. اودر اوایل، منازعه اسرائیل و فلسطین را یک اختلاف معاملات ملکی می دانست و اصطلاح “حق علیه حق” را درباره آن به کار می برد. اما درسالهای پایانی عمرش و با گسترش خشونت ها به این نتیجه رسیده بود که شاید مقابله بین باطل و باطل باشد. او همیشه در حال ترویج صلح بود و جوایز و افتخارات ارزشمندی مانند جایزه گوته، جایزه فرانتس کافکا، جایزه صلح فرانکفورت و بسیاری جوایز دیگر دریافت کرد.
اما چیزی که مکررا درباره آن صحبت می کرد، تعصب کورکورانه و جهل بود که نه تنها در اسراییل و درمیان اعراب، بلکه در بین همه ملت ها وجود دارد. از نظر او ریشه همه این اختلافات در فناتیسم است و در کتاب “زیلوت های عزیز* ، نامه هایی از سرزمین تقسیم شده” مفصل به این موضوع پرداخته است.
متعصبان به طور سختگیرانه به باورهای خود پایبند هستند و اغلب تلاش میکنند تا نظرات مخالف را از بین ببرند. از نظر آز، این تعریفِ چرچیل هنوز هم درباره فناتیک ها صدق می کند:” فناتیک کسی است که نه نظرش را تغییر می دهد و نه موضوع بحث را.” آنها از سیاست انطباق و تمکین و هویت جمعی یکپارچه تغذیه میکنند. فناتیسم به راحتی انتشار مییابد و برای مقابله با آن به شوخطبعی، کنجکاوی و قدرت تخیل نیاز داریم. او تأکید میکند که فناتیسم از خانه شروع میشود و حفظ هویت و حریم شخصی در روابط شخصی و اجتماعی بسیار اهمیت دارد. باید مراقب حل شدن در یک هویت یکپارچه باشیم. آموس آز تشویق به ساختن محیطی می کند که انسانها بتوانند بدون ترس از دست دادن استقلال و پاک شدن هویتشان، در کنار هم زندگی کنند.
“هر خانه، هر خانواده، هر انجمن، هر جامعه و دولت، هر ارتباط ، شامل زوجها و والدین، شاید هنگامی که به عنوان تلاقیای از شبه جزیرهها باشد، بهترین حالت خود را داشته باشند: نزدیک، گاهاً بسیار نزدیک، اما بدون از بین بردن. بدون جذب. بدون لغو حیثیت فردی.
همگی ما آرزو داریم تا حدودی بر کسانی که نزدیک ما هستند تاثیر بگذاریم، و گاهی هم میخواهیم بر کسانی که دور از ما هستند تأثیر بگذاریم. این هیچ اشکالی ندارد، تا زمانی که همیشه به خاطر داشته باشیم: تأثیر گذاری بدون ترکیب. متقاعد کردن بدون ریختن دیگران به قالب خودمان. ما تا زمانی که آنها دیگران باقی بمانند و نسخهی کپی برداری شده از ما و یا بلندگوی نظرات ما نباشند.”
او به قدرت تخیل اعتقاد دارد. همانطور که در سخنرانی جایزه گوته اش اشاره کرد: «تخیل کردن دیگران لذتی عمیق و پیچیده انسانی است.» تصور کردن شخصی غیر از خود و داشتن کنجکاوی نسبت به احساسات و افکار آنها، کلید درک یکدیگر و زندگی کردن کنار دیگران است.
در مصاحبه با مجله ووکس، دنیل استرین از او می پرسد:
استرین: آموس آز، در طول دوره حرفهای خود، نه تنها به عنوان یک نویسندهٔ داستان، بلکه به عنوان یک نویسندهٔ سیاسی نیز شناخته شدهاید. شما به سختی از اشغال نوارغربی توسط اسراییل انتقاد کردید. چقدر در مورد دیدن صلح در طول زندگی تان امیدوارید؟
آموس آز: نمیدانم آیا در مورد امید بقای خودم امیدوار هستم یا نه. نمیدانم چقدر دیگر باید زنده بمانم. اما من معتقدم که صلح بین اسرائیلیها و فلسطینیها گریزناپذیر است. اینکه چقدر زود اتفاق میافتد، نمیدانم. در سرزمین پیشگویان، پیشگو بودن بسیار دشوار است. در این سرزمین در زمینهٔ پیشگویی و پیامبر بودن رقابت بسیار است. اما صلح اجتناب ناپذیر است و خواهد آمد.
استرین: در مورد پیشگویان صحبت شد، شما جزء معدود نویسندگانی در اسرائیل هستید که برخی مردم به شما پیامبر می گویند. من این عبارت را چندین بار درباره شما شنیدهام. وقتی یک مقاله مینویسید، در صفحهٔ اول روزنامه منتشر میشود. این نقش برای شما چه معنایی دارد؟
آموس آز: من هرگز خودم را پیامبر یا پیشگو ندانستم؛ من نمیتوانم آینده را بخوانم و هیچ حکمت خاصی ندارم. من تخیل دارم و از آن در تفکرات سیاسیام استفاده میکنم. گاهی از خودم میپرسم که اگر یک فلسطینی تحت اشغال اسرائیل بودم، چه احساسی داشتم. هراز گاهی از خودم میپرسم که اگر یک یهودی ارتدکس بودم، چطور؟ و یا گاهی از خودم میپرسم که اگر یک یهودی سفاردی در شهرک های در حال توسعه بودم، چگونه احساسی داشتم؟ و تخیل خودم را برای نوشتن به کار می گیرم. اما نه، من هیچگاه خودم را پیامبر ندانستم.
“من همواره توسل به سازش کرده ام؛ که نه بر پایه اصول و نه شاید حتی بر پایه عدالت بین یهودیان اسرائیلی و عربان فلسطینی است، چرا که دیدهام که هر کسی که عدالت کامل و مطلق را جستجو میکند، به دنبال مرگ است. داستانهای من و مقالاتم اغلب منجر به طوفان عصبانیت عمومی در اسرائیل شدهاند. برخی ادعا کردهاند که من به ایدئولوژی صهیونیستی آسیب میزنم، یا “مهمات” برای دشمن فراهم می کنم و یا تصویر کیبوتس را خدشه دار می کنم. برخی ادعا میکنند که من با دست گذاشتن روی یک موضوع حساس، باعث درد ناخواسته می شوم.”
اما او بیش از هرچیز خود را قصه گو می داند. آموس آز با نوشتن درباره آدم ها و کنجکاوی بی نهاتش درباره ذات آدمی داستانهایی خلق می کند که به شدت واقعی اند. نقل می کنند که یکی از اهالی کیبوتس هولدا، هربار از جلوی اتاق آموس آز رد می شده، می ایستاده و به دقت موهایش را شانه می کرده تا اگر احیانا در کتاب او پدیدار شد، ظاهر مرتبی داشته باشد.
شاید بهترین تفسیر از نوشته های آموس آز را می توان در مجموعه مقالاتی که تحت عنوان ” زیر این نور خیره کننده” در سال 1975 چاپ کرد، یافت:
من اینها را نوشتم تا با کلمات، پیشینه ی خانوادهام و دلایل مهاجرتمان را تشریح کنم. اینکه دنبال چه چیزی بودیم و چیزی که در واقعیت پیدا کردیم، و چرا افراد مختلف در زمانها و مکانهای مختلف ما را دشمن دانستند و خواستهاند ما را بکشند. من اینها را نوشتم تا بفهمم چه کار بیشتری می توان انجام داد و چه کاری ممکن نیست. من می نویسم تا ارواح شیطانی را اخراج کنم. و همانطور که ناتان زاخ در یکی از شعرهایش می گوید:
این یک ترانه درباره مردم است،
درباره آنچه فکر میکنند،
و آنچه میخواهند،
و آنچه که فکر میکنند که میخواهند.
*مفهوم واژه “زیلوت”، که اغلب به عنوان ترجمهای متداول از کلمه عبری “קנאי” (کانای) به کار میرود (که به صورت مکرر به صورت جمع “קנאים” (کانایم) استفاده میشود)، به معنای شخصی فدایی است. این اصطلاح از کلمه یونانی “ζηλωτής” (زلوتس) نشأت میگیرد، که به معنای “رقیب”، “پیرو بسیار پرشور” یا “دنبالکننده پرشور” میباشد.
Leave a Reply